هزاره ها؛ قربانیان اصلی استراتژی ترور در افغانستان

ساخت وبلاگ

استراتژی تروربه کارگیری ابزار"انفجار"و"انتحار"برای برآورده کردن "مقاصدسیاسی" است. این استراتژی معمولا از بن مایه های رادیکال مذهبی- شوونیستی به منظوردستیابی به مقاصدسیاسی بهره برداری می کند. این امر نشان می دهد که یک رابطه معنادار و نسبتی وثیق میان ترور و قصدسیاسی برقراراست. فی الواقع ترور هنر دیالکتیک دو اراده متضاد هویت و منفعت است. بدین سان، ترورسیستماتیک هزاره ها چه در عبادتکده ها و چه در صحنه تعیین سرنوشت سیاسی و هویتی برایند و سنتزاین دو اراده است-هویت و منفعت.

اینکه چرا هزاره ها قربانیان اصلی استراتژی ترور است؟ چندین عامل را می توان فهرست نمود:
اول اینکه، هزاره ها هماره رویکردی اثباتی و نه سلبی نسبت به ایستار های جدیدی همچون پارلمانتاریسم، دموکراسی، صلح، حقوق بشری و تفکیک قوا داشته اند.
این ایستارها باسیاست هویت و منفعت در تروریست ها در تضاد قرار می گیرد. بنابر این دشمنی تروریسم با هزاره ها به صلح طلبی، عدالت خواهی انعطاف پذیری انان در برابر نوپیداها و حوادث واقعه دارد. به گفته مولوی: دشمن طاووس امد پر او- ای بساشه را بکشته فر او...

دوم، از نظرگاه حلقه های تروریستی پروسه و راهبرد صلح را فی الحال هزاره ها مدیریت می کنند. برای اینکه جریان صلح را در حل و فصل منازعات ناکارامد و کار پایه صلح را متزلزل نشان دهند، براساس گزینش عقلانی، هزاره ها را برای این مقصد بر می گزینند. انان از طریق استراتژی ترور می خواهند عملا نشان دهند وقتی ریاست عالی صلح نمی تواند از مردم خود در برابر حملات انتحاری دفاع کند چگونه می تواند منادی برقراری صلح سرتاسری باشد؟
تروریست ها به شدت به خون آقای خلیلی به عنوان ریاست عالی صلح تشنه اند. همچنانکه استاد ربانی قربانی عطش مفرط این گروه دهشت افگن قرار گرفت و چون شخص اقای خلیلی در تیر رس تروریست ها قرار نمی گیرد لاجرم از همتباران و هم مسلکان وی انتقام می کشد.
این جزو استراتژی تروریست ها است که وقتی در تحقق اهدافش به توفیقی دست نیافتند ضعفا را با گیوتین انتقام سرمی برند. کودکان، زنان، پیران و هرکسی بی دفاع را تا تعادل اجتماعی را برهم بزنند و از طریق ایجاد نا امنی روانی به مقاصد سیاسی شان دست یازند.
اساساترور و تروریزم قایم به انتقام اند. چه اینکه اگر انتقام از قاموس فکری سیاسی آنان حذف شود دیگر ترور و تروریسمی باقی نخواهد ماند.
هنگامیکه ترور، خصلت شوونیستی پیداکرده و کدهای قبیله ای مرجع و مبنا قرار دهد، آستین انتقام بیشتر بالا می رود و دهشت افکنی به مقیاس وسیع در جامعه تکثیر می گردد.

سوم، یکی از انگیزه های سیاسی در ترور هزاره ها ایجاد شکاف و کاشتن خنجر میان مردم و رهبران آنان در بدنه حکومت وحدت ملی است.
گروه های تروریستی انقدر از شعور و عقلانیت سیاسی بهره مند اند که بفهمند میان مردم و رهبران فاصله وجود دارد. نه رهبران کار درخوری برای مردم انجام داده اند و نه مردم آنان را نمایندگان با ار اده و خدوم خودها تلقی می کنند.
هدف تروریست ها گسستن همان رشته های ضعیفی است که مردم و رهبران را گاها و صل و گره می زند. بدین سان، ترور و تروریزم در خدمت اغراض سیاسی قوم گرایان، تمامیت خواهان و اربابان زر و زور و تزویر درمی آید.
بااین وصف، ترور و تروریزم در همسویی با اغراض و مطامع فاشیسم بوده و ابزاری است برای یکدست سازی قدرت و بیشینه سازی قدرت. هنگامی که قدرت هدف شد این قدرت است که ترورها را توجیه عقلانی می کند. تفکر ماکیاولی، هابزی ایدیولوژی برتری قومی، جزمیت بنیادگرایی ترکیبات ناموزونی است که جامعه را جولانگاه گرگان ساخته است.
ای دریده پوستین یوسفان- گرگ برخیزی از این خواب گران گشته گرگان یک به یک اعضای تو- می درانند ازغضب اعضای تو.

چهارم، از نظر تروریست ها جرم هزاره هادر فضای جدید افغانستان مضاعف و بسیار سنگین است. این قوم در تلقی آنان افزون برهزاره بودن، شیعه بودن، در برابر فضای باز سیاسی بسیار انعطاف پذیرند. این فضای باز با اندیشه خلافت داعشی و امارت طالبانی در تضاد و تعارض قرارمی گیرد. در نظر تروریست ها هزاره ها در برابر حکومت های مطلوب تروریست ها سد معبر کرده و باید برداشته شوند...

محمد عارف دولتشاهی

Pasto: HP lead articles...
ما را در سایت Pasto: HP lead articles دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان afghaniha بازدید : 246 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1397 ساعت: 20:06