نگاهی به دیدگاه قومی-هویتی امرالله صالح و اشتباهاتش

ساخت وبلاگ

به همین تازگی ها آقای امرالله صالح رییس پیشین امنیت ملی و رهبر روند سبز افغانستان در رابطه به قومیت و هویت تاجیک ها زیر عنوان "قومیت و هویت تاجک ها در فضای تنوع و کثرت گرایی" متن نسبتاً طویلی نگاشته و به نشر سپرده اند. هرچند آقای صالح به گفته خودش دیدگاه های خویش را درین زمینه نگاشته است که ازین منظر می توان آن را به حساب "دیدگاه شخصی" حرمت گذاشت و بر اشتباهات موجود در آن چشم پوشید اما از آنجایی که ایشان وارد مباحث تمدنی-تاریخی گردیده و با نگرش های علمی به این مبحث پرداخته اند، نمی توان آن ها را نادیده گرفت.
درین کوتاهه، بطور خلاصه شماری ازین اشتباهات را بر می شمارم:

1. آقای صالح نام-واژه "تاجیک" را در عنوان و جاهای دیگری در متن به شکل نادرست (تاجک) نوشته اند، هرچند در برخی جاها به ویژه قسمت های پایانی متن -آگاهانه یا ناآگاهانه- آن را با شکل درست آن نوشته اند. از آنجایی که خاستگاه و شکل قدیم نام-واژه تاجیک را واژه های"داهی"، "داهیک"، "دئی"، "دجیک"، "ددیک"، "تژی" و "دژی" که معانی چون "ده نشین/صاحب ده"، "پیشوا"، "تاجدار"، "دژ نشین/صاحب دژ (حصار)" را می رساند تشکیل می دهد و در کتب قدیم از جمله تاریخ بیهقی (از نخستین کتاب های که این نام-واژه در آن بکار رفته است) و تاریخ فرشته و...... به گونه "تازیک"، "تاژیک" و "تاجیک" نوشته شده است، شکل درست این نام-واژه "تاجیک" است. فقط در برخی از کتب به ویژه کتاب های نوشته شده در شبه قاره هند این نام-واژه را به شکل "تاجک" می توان دید که با این حساب می توان آن را شکل نگارش پاکستانی-هندی و متاثر از تلفظ زبان اردوی این نام-واژه دانست نه شکل درست و بومی آن.
به هرروی این اشتباه را به حساب اشتباه تایپی می گذاریم :)

2. آقای صالح با ارجاع به دیدگاه ابن خلدون جامعه بشری را از دید تمدنی و تاریخ تمدن به دو شاخه بزرگ تقسیم می کند و یکی را "تمدن صحرا و چادرنشینی" و دیگری را "تمدن متوطن و شهری" می خواند. یعنی آقای صالح دوره چادرنشینی را هم تمدن می داند!
در رابطه به این گفته ها باید اذعان داشت که اصطلاحی به نام "تمدن صحرا و چادرنشینی" نه تنها در نوشته های ابن خلدون (شاید منظور آقای صالح کتاب مقدمه ابن خلدون باشد) که در هیچ کتاب و قاموسی وجود ندارد چون تمدن با خاستگاه واژه مدن (شهر) در ساده ترین شکل آن مرادف شهرنشینی است که آوردن آن در پهلوی "صحرا" و "چادرنشینی" مضحکه یی را می سازد که معنایش "شهرنشینی صحرا/شهرنشینی زیر چادر :) " می شود. قابل ذکر است که ابن خلدون دوره بادیه نشینی را به عنوان مرحله یی در تکامل جوامع بشری قلمداد می کند که رگه های تمدن در آن شکل و نضج می گیرد.

3. آقای صالح این تقسیم بندی که در مورد تکامل جوامع انسانی صادق است و سیر تکامل جوامع بشری را نشان می دهد، چنان با خلط مباحث و به اشتباه به عنوان حایلی میان دو دوره تمدنی به تعبیر خودش قرار می دهد که گویی ثابت و غیرقابل دگرگونی باشد. با همین مبنا آقای صالح تاجیک ها را متعلق به شاخه دوم تمدن (تمدن شهری؟!) می داند :) بدون آنکه بر این واقعیت مسلم تاریخی واقف باشد که تکامل جزئی از سرشت جوامع بشری است و تاجیک ها نیز مانند هر قوم و ملت دیگر مراحل مختلف تکامل تاریخی از جمله چادرنشینی را گام به گام طی کرده تا آن که صاحب تمدن و شهرنشینی گردیده اند و نیز هر قوم و مردم دیگری این مراحل را پیموده و یا خواهد پیمود.

4. آقای صالح با اشاره به مشاغلی که تاجیکان به آن می پردازند استدلال می کند که در شماری از ولایت های پشتو زبان آن ها را دهگان/دهقان می نامند. آقای صالح می بایست پیش از نوشتن این متن می دانست که دهگان (معرب: دهقان) نام قدیمی و کهن نه تنها تاجیکان که نام همه پارسی گویان و حتی مرادف آریایی اصیل است. به عنوان نمونه در شاهنامه فردوسی دهگان/دهقان مرادف آریایی و در برابر واژه های ترک و تازی بکار رفته است و این نام-واژه را در کتب کهن و معتبری چون فتوح البلدان بلاذری، مسالک و ممالک اصطخری، تاریخ بخارای نرشخی، البلدان یعقوبی و..... به کرات می توان دید. بدینترتیب نام-واژه دهگان/دهقان نام کهن و اصیل آریاییان به ویژه تاجیکان است نه نام-واژه یی که از سوی دیگران روی آن گذاشته شده باشد.

5. آقای صالح معنای اصلی دهگان/دهقان را "صاحب زمین" نگاشته اند در حالی که این فقط یکی از معانی و آن هم از معانی تا حدودی متأخر این نام-واژه است. نام-واژه دهگان متشکل از واژه "ده" و پسوند "گان" است که "ده" همان روستا (و در قدیم با توجه به کوچک بودن و ابتدایی بودن شهرها) یا شهر است و "گان" علامت نسبت و صفت است که در واژه های چون بازرگان، رایگان، خدایگان، گروگان و.... دیده می شود که با قرار گرفتن در پهلوی واژه ده (ده+گان) معنای ده نشین/صاحب ده را می رساند. از آنجایی که دهگانان ساکنان بومی شهرها و دهات بوده اند، پسان ها این واژه مرادف "صاحب سرزمین و زمین" بکار رفته است تا جایی که با گذشت زمان و مرادف دوره های اسلامی دهگان/دهقان به عنوان طبقه/گروه خاصی که می توان آن را زمیندار بزرگ (فیودال) خواند، عرض اندام نموده است. در گذشته ها صاحب زمین دهگان و کسی که فقط روی زمین کار می کرد (بدون آنکه مالک باشد) کشاورز نامیده می شد که امروزه این واژه ها مرادف هم بکار میروند.

6. آقای صالح بحث خود روی تاریخ تاجیکان را با سخن گفتن از سلسله سامانی ها آغاز و تاریخ حاکمیت و حکمروایی مستقیم آن ها را با همین سلسله خاتمه یافته وانمود می کند. این که آقای صالح هیچ اشاره یی به دودمان های دیگر تاجیک نمی کند خود تأمل برانگیز است. به باور من آقای صالح عمداً این محدودیت را آورده اند تا از آنچه به مزاق برخی ها شاید خوش نیاید، اجتناب کرده باشند اما با این تحدید از سویی تاریخ پرشکوه و تمدن بزرگ تاجیکان را کوچک و محدود نشان داده و از سوی دیگر آن را کمربر زده و ریشه های آن را کوتاه و کم عمق ترسیم کرده اند؛ همانی که جز بدبینان به یک تاریخ و تمدن مرتکب نمی شوند. سخن از فرمانروایی دودمان های تاجیک بدون سخن گفتن از سلسله های پسا اسلامی چون طاهریان، صفاریان و غوریان و نیز بدون پرداختن به سلسله های قدرتمند پیشا اسلامی چون ساسانیان، اشکانیان، کوشانیان و..... ناتمام و ناقص است. آقای صالح که در نبشته خویش سلسله سامانی را "تاجیکان سچه" می نامد حتمن به این امر واقف اند و یا واقف باید باشند که سامانیان فرزندان سامان خدا و از نوادگان بهرام چوبین (سردار بزرگ عهد ساسانی و از دودمان مهران که نسب شان به اشکانیان/پارتیان می رسید) بودند، به نسب پادشاهی خویش افتخار می کردند و در حقیقت آن ها را ادامه سلسله های سلطنتی هزاران ساله پارسیان/تاجیکان می توان قلمداد کرد.

7. آقای صالح می نویسند: "پس از فروپاشی حاکمیت تک قومی سامانیان که در تبار تاجک! بودند تاجیک ها از راس قدرت فرو افتاده و سهمدار در آنچه حاکمیت های ترک-فارسی می گویند شدند." به نظر می رسد آقای صالح با عینک امروزی به این قضیه نگریسته و آن را سبک و سنگین کرده اند که سخت اشتباه است. آقای صالح باید می دانستند که اولاً در آن زمان مباحث قومی به شکل امروزی آن نبود، ثانیاً در آن زمان کثرت قومی به شکلی که امروز شاهد آن هستیم درین جغرافیا وجود نداشت که بحث تک قومی و چندقومی مطرح می بود، ثالثاً حق سلطنت و پادشاهی بدون توجه به قومیت و زبان و... پیش از اسلام براساس فره ایزدی (نسب سلطنتی توام با تایید الهی) و پس از اسلام براساس اصل حاکمیت الهی و استخلاف مشخص می گردید. امیران و شاهان تاجیکِ پس از اسلام از جمله سامانیان این حق را از سویی با توجه به نسب کهن شاهی و فره ایزدی و از سوی دیگر با تایید (منشور) خلیفه مسلمان حق مسلم خود می دانستند و مردم نیز این حق را برای آن ها و خانواده شان به رسمیت می شناختند.
قابل یادهانی است که اصطلاح "ترک-فارسی" که آقای صالح بکار برده اند همچون اصطلاح "تمدن صحرا"ی شان نامأنوس و نادرست است. آقای صالح باید می دانستند که همزمان با حضور و گسترش سلسله های ترک واژه پارس/فارس و پارسی/فارسی به عنوان قوم به حاشیه رفته و بیشترینه واژه تاجیک در کنار و یاهم در برابر ترک بکار می رفته است. اصطلاح "ترک-فارسی" را در هیچ یک از کتب تاریخ نگاشته شده در طول این سال ها نمی توان یافت؛ آنچه برای معرفی ترک های پارسی زبان شده رواج داشته اصطلاح "ترک/ترکان پارسی گو" بوده است نه "ترک-فارسی"!

8. آقای صالح اصطلاحاتی چون "ترک تبار" و "پشتون تبار" را در نبشته خویش بکار گرفته اند که این دو اصطلاح همچون اصطلاح "تاجیک تبار" بار علمی و سابقه تاریخی ندارد. بکار رفتن نادانسته و گاه آگاهانه و مغرضانه اینگونه اصطلاحات از سوی برخی از نویسندگان امروز افغانستان با توجه به اشتباه بودن نفس این کاربرد نمی تواند به این اصطلاحات وجهه ی علمی ببخشد. این همان غلط مشهوری است که گاه ناگاه برخی ها مرتکب آن می گردند.

9. آقای صالح همانطوری که گفته آمدیم در آغاز تاجیکان را شهرنشین و متمدن می خواند اما در ادامه گویی سخنان پیشین را فراموش کرده و روآوری تاجیک ها به شهرها را ناشی از استیلای ترکان و بعد پشتون ها و به تبع از دست دادن زمین ها به عنوان پایه زندگی روستایی می داند؛ گو آنکه تاجیک ها با از دست دادن زمین های شان مجبور به روآوری به شهرها و انتخاب زندگی شهری و پرداختن به کار و کاسبی در شهرها شده باشند! آقای صالح باید می دانستند که اولاً تاجیک ها مانند هر قوم و ملت دیگری از گذشته ها تا امروز هم شهرنشین و هم ده نشین و حتی چادرنشین داشته و دارند. چنانچه تقسیم بندی تاجیک ها به تاجیک های شهرنشین و تاجیک های کوهستانی/کوه نشین که در آسیای مرکزی به ویژه تاجیکستان به نام "گلچه/گرچه" خوانده می شوند، یک موضوع قبول شده و جا افتاده است. در ثانی، سلطه یابی دیگر اقوام همانقدر که باعث روآوری و درهم فشرده شدن نفوس تاجیک ها در شهرها گردیده، به همان پیمانه و حتی بیشتر از آن باعث فرار آن ها از شهرها و دهات و روآوری شان به کوهستانات و دره های دشوارگذر گردیده است. سکونت بیشترین قسمت نفوس تاجیک ها در دره ها و کوهپایه های دشوارگذر از پامیر تا هندوکش و... همه و همه مصداقی بر این مدعا و مدارک تاریخی مُثَبِت این گفتار اند.

ذبیح الله ساعی

Pasto: HP lead articles...
ما را در سایت Pasto: HP lead articles دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان afghaniha بازدید : 186 تاريخ : جمعه 15 دی 1396 ساعت: 22:04